جدول جو
جدول جو

معنی محاصره کردن - جستجوی لغت در جدول جو

محاصره کردن
(شُ زَ دَ)
تنگ فروگرفتن. (آنندراج). احصار. شهربند کردن. حصاری ساختن:
اگر محاصرۀ آسمان کند رایت
به یک دو ماهش هر نه حصار بگشاید.
جمال الدین سلمان (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
محاصره کردن
دور شخصی (یا اشخاصی) یا محلی را احاطه کردن بطوری که رابطه او (آنان) با خارج قطع گردد
فرهنگ لغت هوشیار
محاصره کردن
احاطه کردن، درحصار قرار دادن، درتنگنا قراردادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محاصره کردن
تطويقٌ
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
محاصره کردن
Beleaguer, Beset, Besiege
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
محاصره کردن
assiéger
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
محاصره کردن
포위하다
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
محاصره کردن
assediar
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
محاصره کردن
belagern
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
محاصره کردن
oblegać
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
محاصره کردن
осаждать
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به روسی
محاصره کردن
оточувати
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
محاصره کردن
belegeren
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
محاصره کردن
acosar, asediar
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
محاصره کردن
assediare
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
محاصره کردن
להמציא
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به عبری
محاصره کردن
घेरना
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به هندی
محاصره کردن
ঘিরে ফেলা
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
محاصره کردن
mengepung
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
محاصره کردن
محاصرہ کرنا
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به اردو
محاصره کردن
ล้อม
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
محاصره کردن
kuzingira
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
محاصره کردن
包囲する
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
محاصره کردن
kuşatmak
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
محاصره کردن
围攻
تصویری از محاصره کردن
تصویر محاصره کردن
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مباحثه و مجادله کردن} با هیچ نادان مناظره مکن،) (قابوسنامه نف. 39)
فرهنگ لغت هوشیار
کابیدن ستیزیدن بزرگی خود را بر دیگری ثابت کردن، جنگ کردن معارضه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
باز گرفتن، تاوان گرفتن، باز خو است کردن تاوان گرفتن جریمه کردن، مطالبه کردن مواخذه کردن: احسان پادشاه آنست که بر مردم بهانه نگیرد و منقصتها نجویند و مصادره نکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذاکره کردن
تصویر مذاکره کردن
گفت و گو کردن گپ زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخابره کردن
تصویر مخابره کردن
دخشکاندن خبری را بوسیله تلگراف یا تلفن ابلاغ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
محاصره کردن: پروستن گرد گرفتن در بنداندن میانه گیر کردن (گویش فرارودی) محاصره کردن: اول قصه هزار سف را که... دو ماه محاصره داد
فرهنگ لغت هوشیار
گفت وگو کردن، مذاکره کردن، گپ زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مذاکره کردن
تصویر مذاکره کردن
Negotiate, Parley
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محاسبه کردن
تصویر محاسبه کردن
Calculating, Reckon, Calculate, Compute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشاوره کردن
تصویر مشاوره کردن
Consult
دیکشنری فارسی به انگلیسی